Mercy

ناموسی...!!

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۲ ب.ظ

روز اولی که فرهاد پیانوم رو از وطن آورد انقدر حساسیت نشون دادم که دیگه همه متوجه شدن چقدر پیانوم برام مهمه . عمدا اینکارو کردم تا کسی بخودش اجازه نده نزدیکش بشه . حتی چندین بار گفتم پیانومو به اندازه اعضای خونوادم دوس دارم و به شوخی گفتم این پیانو ناموس منه باهاش اصلا شوخی نکنین . خلاصه هرکی بهش دس میزد یا میخواس جابجاش کنه میگفتم نه !!! اینجا توی خونه جدید چهار پایه نداشتیم ، خیلی کارا باید انجام میشد که احتیاج به چهار پایه داشت . هرکی هح از راه میرسید واسه انجام کارا با ترس و لرز میرفت سراغ صندلی پیانو که یجورایی مثل چهارپایه میمونه ولی خیلی مستحکم تر و مرغوبتر... من اوایل با شوخی و خنده اعتراض میکردم ولی بعدا دیدم چاره ای نیست بیخیالش شدم . حتی وقتی خودم میخوام کولرو روشن و خاموش کنم میرم صندلی پیانورو میارم و ازش میرم بالا . خخخخ . خب چون واقعا بهش نیازه و چیز دیگه ای هم فعلا نداریم...


یادمه یسری فرزام چهارپایه رو ورداشت رفت بالا سوراخ جای هود رو ببنده . کف آشپزخونه سرامیکه و ظاهرا صندلی یکم سر خورد . فرزامم قلبش ریخته بود و ترسیده بود و درحالیکه با چشمای گرد به من زل زده بود گفت "وای نزدیک بود بیفتم!!!" منم شیطنتم گل کرد برگشتم بهش گفتم "صندلی که چیزیش نشد ؟؟؟:))))) بعد به شوخی چپ چپ نگام کرد و گفت "زن داداش اگه خوب بود ، خدا هم داشت:)))))"

۹۵/۰۵/۰۵
Mercy

نظرات  (۲)

این کجاش ناموسی بود؟
پاسخ:
توی متن گفتم پیانوم مث ناموسمه...
بعضی وسایل توزندگی خیلی مهم اندمثل پیانوشماکه دل کندن ازشون خیلی خیلی سخته








خخخخخخخخخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی