Mercy

دخترها...ستونهایی شیشه ای...هرگز اعتماد نکنید..

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۴ ب.ظ

یکی از صمیمی ترین و قدیمی ترین دوستام بخاطر یه پسر بهم پشت کرد . خیلی راحت . پسری که کمتر از یه ماهه باهاش دوست شده و هدف مشخصی هم برای رابطه شون ندارن . کلا به دختر جماعت هیچوقت هیچوقت اعتماد نکنینو دل نبندین . عین یه ستون شیشه ای خیلی خیلی نازک میمونن . میبینی ستونه،میری بهش تکیه بدی خرد میشه تمام خرده شیشه هاشم میره توی پشتت...!!! به ندرت دخترای با معرفت خواهید دید . بندرت دخترایی خواهید دید که ارزشهای واقعی رو قبول داشته باشن و ببینن . من خودم رو جزو اون دخترهای دسته ی "به ندرت" میدونم . واسه همینه که خیلی وقتا شیشه خرده های دخترای دیگه رفته توی قلبم !!! دختره خیلی راحت قلبمو شکست و وقتی بهش گفتم خدافظ حتی جوابمو نداد . با خودم گفتم لابد رفته واسه پسره تعریف کرده ، پسره هم گفته "ولش کن جوابشو نده ، ارزششو نداره" . فقط اون روزی که این پسره هم مث بقیه از زندگیش رفت بیرون و اومد سراغ من ، من دیگه هیچ جوابی ندارم بهش بدم . شایدم هیچوقت برنگرده سمتم . ولی مسلما یه روز میفهمه اشتباه کرده... بخاطر یه پسر رابطه ی عمیق چندین و چند سالشو به عن کشید... هرچند...اگه عمیق بود شاید اینطوری نمیشد.. شایدفقط از سمت من عمیق بود...


دیشب با رفیق قدیمی دوران دبیرستان حرف زدم . فرح . فرحم با اون دختره دوس بود . یعنی یه گروه چهار نفره بودیم . من و فرح و این دختره فریال و آیناز . آیناز که کلا از اون دخترای حسود و نمک نشناس بود . چجور دخترایی روی اعصابتونن ؟ این همونجوری بود . زبونشم فوق العاده نیش داشت و بدجوری دل میشکست موقع دعواها . بهرحال همه دوستا مخصوصا صمیمی دعوا بینشون پیش میاد . ولی این وقت دعوا قشنگ میرید به هیکلت اونم با نیش و کنایه . کاملا هم یادش میرفت قبلا چه رفاقتهایی در حقش کردی . فریال اینجوری نبود واقعا . با معرفت بود . راحت دل نمیکند و نمیبرید . ولی پریشب که اونم زد زیر همه رفاقتامون و خیلی راحت کند،فهمیدم اونم عوض شده . ظرفیت آدما بعضی وقتا کم میاره در مقابل بعضی شرایط. یکی با پول ، یکی با رشته تحصیلی و موقعیت شغلی ، یکیم با اینکه یه پسر بهش توجه کرده(!!!!!!!!!!!!!!) .


فرح آدمی بود که خیلی باهاش جور بودم ، خیلی . ازین رفاقتای شکل پسرا . توش معرفت بود . فحش و بد و بیراه و شوخیای سنگین بود . حتی کتک کاری ! یبار یادمه توی کلاس ریاضی وقتی استاد نبود ، داشتیم همدیگه رو میزدیم ، بقیه میخواستن جدامون کنن . بعد برگشتیم گفتیم بابا ما داریم شوخی میکنیم شما چی میگین :))) الان سراغ همو زیاد نمیگیریم ولی پشتمون به هم گرمه میدونیم هروقت پیام.بدیم طرف همون رفیق صمیمی قبله... نه اینکه عوض شه و با یه خنجر بکوبه پشتت... خدا کنههیچوقت عوض نشیم...


دیشب خیلی حرف زدیم . عکس فرستاد برام . از قدیما . عکس دبیرستانمون که ازش متنفر بودم ! ولی دیشب وقتی دیدم دلم گرفت و تنگ شد . نه برای مدرسه . واسه باهم بودنامون... خیلی صحبتمون خوش گذشت بهم . یکم غربتم یادم رفت . انگار دوباره باهم بودیم . بهش گفتم عوض شدم . اگه برگردم وطن پایه ی خرید و بیرون رفتنم . گفتم شاید بخاطر زندگی مشترک نتونم زیاد خرج کنم و کافه رستوران بیام ، ولی جایی کار داشته باشی خریدی داشته باشی کمکی بخوای که میتونم باشم . گفت منم که مجردم پول ندارم برم کافه رستوران . بهش گفتم نذر کردم من و مامانم دوتایی آش درست کنیم بدیم به همسایه ها وقتی واسه همیشت برگشتم وطن... گفت آخ انقد هوس آش کردم که نگو... کاش زودتر بیاین...


انشالله...

۹۵/۰۵/۲۴
Mercy

نظرات  (۱)

دوست خوب، به شددددددت کمیاب شده.
پاسخ:
موافقم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی