Mercy

از اینجا به بعد آدم آرام میگیرد...

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ب.ظ

آروم شدم . پذیرفتم که زندگیم قراره فعلا اینشکلی باشه . پذیرفتم که این جدایی و دوری ، حکمتی داره . دیگه اصراری ندارم برگردم وطن . دلتنگیمم آرومتر شده حتی . میدونی ؟ من تا ابد دلتنگ عزیزانم میمونم ، ولی بیقرار نیستم دیگه . هنوزم دعا میکنم . اما حرفم باهاش اینه که هرچی صلاحه پیش بیاد فقط . وقتی با شوهرم دوست بودم ، مدام از خدا میخواستم کاری کنه شوهرجون بیاد خواستگاریم . اصرار داشتم . هیچ اتفاقی هم نمیفتاد هرچقدر که بیتابی و بیقراری میکردم . بالاخره یه روز آروم شدم و رها کردم همه چیزو ، گفتم هرچی به صلاحه پیش بیاد حتی اگه سختم باشه اولش . چیزی بشه که تهش شادی و آرامش باشه . که باورش سخته ولی فردای همون روز خیلی بی مقدمه و یهویی , شد روز خواستگاری من !!!


مصاحبه ی کی.میا عل.یزا.ده رو میدیدم . توی چنان جایگاهی ، داشت میگفت "از مردم میخوام برام دعا کنن هرچی به صلاحه پیش بیاد ، هیچوقت چیزی رو به زور از خدا نخواستم ." این دختر در نظرم خیلی بزرگ اومد وقتی چنین حرفی زد . تکونم داد راستش . من همیشه همه چی رو به زور از خدا خواستم . ولی اون فقط وقتی بهم داده که آروم گرفتم و گفتم باشه اصن هرچی تو بگی... الانم هرچی به صلاحه ازش میخوام واسه محل زندگی و شغل همسرم . دوس دارم پیش عزیزانم باشم ، ولی اگه نشد هم اشکالی نداره دیگه . به همین سادگی...


"از یک جایی به بعد آدم بزرگ میشود،پای اشتباهاتش می ایستد،میفهمد زندگی موهبت است... از اینجا به بعد آرام میگیرد(جای خالی سلوچ-محمود دولت آبادی)


پی نوشت : راستی... فردا انشالله پدر و مادرم میان خونمون...خدایا شکرت...

۹۵/۰۵/۲۸
Mercy

نظرات  (۲)

۲۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۰ رادیو عاشقی
موفق باشید
زیبابود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی